
تاريخ فرش ايران
قديمترين فرش دستبافت ايراني در سال ۱۹۴۹ در دومين مرحله كاوشهاي باستان شناس روسي، رودنكو در منطقه پازيريك كشف و به نام فرش پازيريك ناميده شد.
رودنكو در كتابي كه به مناسبت اين اكتشافات در سال ۱۹۵۳ در روسيه منتشر كرد، درباره فرش مكشوفه توضيحات مفصلي نگاشت و آن را صراحتا كار ايران و قديمي ترين فرش ايراني در دنيا بيان نمود. او نوشت: “بدون اينكه بتوانيم به طور حتم بگوييم اين فرش كار كداميك از سرزمين هاي ماد-پارت(خراسان قديم) يا پارس است، تاريخ فرش مذكور و پارچه هايي كه در پازيريك كشف شد قرن پنجم و يا اوايل قرن چهارم پيش از ميلاد تشخيص داده مي شود.” سپس او اضافه مي كند: “تاريخ اين قالي از روي شكل اسب سواران معلوم مي شود. طرز نشان دادن اسبهاي جنگي كه به جاي زين قالي بر پشت آنها گسترانده اند و پارچه روي سينه اسب از مشخصات آشوريها مي باشد اما در روي فرش پازيريك ريزه كاريهاي مختلف و طرز گره زدن دم اسبها ، در نقوش برجسته تخت جمشيد نيز ديده مي شود.”
در زمان تسلط مغولها (قرن سيزدهم و چهاردهم ميلادي) قالي بافي به سطح بسيار رفيعي از زيبايي وتكنيك رسيد. شكوفايي اين صنعت شايد با حكومت غازان خان (۱۳۰۷-۱۲۹۵ ميلادي) مصادف بود.
اما اوج قالي كلاسيك ايراني را كه از آن با رنسانس قالي ايران ياد مي شود زمان سلاطين صفوي (۱۷۲۲-۱۴۹۹ ميلادي) به ويژه زمان حاكميت شاه طهماسب اول (۱۵۸۷-۱۵۲۴ ميلادي) و شاه عباس كبير(۱۶۲۹-۱۵۸۷ ميلادي) ثبت كرده اند. از اين دوران حدود ۳۰۰۰ تخته فرش به يادگار مانده كه درموزه هاي بزرگ دنيا و يا در مجموعه هاي شخصي نگهداري مي شوند.
در اين دوران در كنار قصرهاي پادشاهان كارگاههاي قالي بافي بناشد و مراكز گوناگون كه قبلا در تبريز ، اصفهان ، كاشان ، مشهد ، كرمان ، جوشقان ، يزد ، استرآباد ، هرات و ايالات شمالي نظير شيروان ، قره باغ و گيلان وجود داشتند توسعه و رونق بيشتري گرفتند.
در همان زمان ، نقاشان و نگارگران بلندپايه طرحهاي خلاصه شده و تركيبي ترنج در وسط قالي و لچكها را در آن وارد كردند. يعني همان طرحي كه قبلا به زيباترين وضعي در قرن پانزدهم روي جلد كتابهاي ارزشمند به كار مي رفت.
با اشغال كشور بوسيله افغانها (۱۷۲۲-۱۷۲۱ ميلادي) اين صنعت و هنر رو به انحطاط گذاشت.
در قرن نوزدهم قاليهاي ايراني ، بويژه فرشهاي نفيس ناحيه تبريز به اروپا راه يافتند. از سوي كشورهاي اروپايي نمايندگاني به تمام كشورهاي مشرق زمين گسيل شدند و با رقابت بسيار فشرده كليه فرشهاي كهنه و عتيقه را گردآوري كرده به قسطنطنيه كه هنوز هم مهمترين بازار قالي مشرق زمين بود فرستادند.
با به پايان رسيدن منابع فرشهاي كهنه ، شركتهاي انگليسي (زيگلر ۱۸۸۳ م) آمريكايي و آلماني به طور نامحدود اقدام به تاسيس كارگاههايي در تبريز ، سلطان آباد(اراك) ، كرمان كردند. اين روال تا جنگ جهاني اول كه توليد قالي به طور قابل توجهي افزايش يافته بود ادامه داشت.
اولين فرش به احتمال زياد بوسيله افراد چادر نشين براي فرش كردن كف خاكي چادرشان بافته شده بود. ولي امكان اينكه فرش بوسيله مصريها، يا چينيها و يا حتي بوسيله افراد ديگر اختراع شده باشد است. و حتي امكان اينكه تمام اين مردم فرش را خودشان اختراع كرده باشند بدون اينكه با هم ارتباط و يا تماسي داشته باشند است.
ما مطمئناً هستيم كه فرش بافي به بالاترين حد خود در پنج قرن قبل از ميلاد رسيده بود. اين بوسيله باستان شناسان روسي رودنكو و گريازنوف در سال ۱۹۴۹ در دره پازيريك، تقريباً ۵۰۰۰ فوتي كوههاي التايي كشف شده و به نام فرش “گره دار” معروف است.
فرش پازيريك نمونه كمياب و زيبايي است كه با تكنيك بالا بافته شده است، فرش پازيريك كه ۲۴۰۰ يا ۲۵۰۰ سال از عمر آن ميگذرد در مقبره يخ زده رئيس سيتها در مغولستان كه بصورت بسيار خوب نگهداري شده بود پيدا شد.
در گذر تاريخ ايران صنعت و پيشه فرشبافي بصورت يك هنر و مهارت خاص درآمده است.
موقعي كه كوروش كبير در سال ۵۳۹ قبل از ميلاد كشور بابل را فتح كرد، صنعت و هنر فرش را به كشور خود معرفي كرد. گفته شده است كه در آرامگاه كوروش كه در پرسپوليس بخاك سپرده شده است، با گرانبهاترين فرشها پوشيده بود. حتي قبل از او هم مردم صحرا نشين در مورد فرش بافي گره اي اطلاعاتي داشتند. آنها از گله هاي گوسفندان و بزهاي خود پشم خوب و بادوام براي كار خود ميگرفتند .
اولين مدرك موجود در رابطه با موجوديت فرش در نوشته هاي چينيها مربوط به سلسله ساسانيان كه در سال ۲۲۴ تا ۶۴۱ بعد از ميلاد است ميباشد. در سال ۶۲۸ ميلادي امپراطور هراكليس مقداري فرش بعد از پيروزي به شهر تيسفون كه پايتخت ساسانيان بود آورد. موقعي كه در سال ۶۳۷ ميلادي عربها به شهر تيسفون غلبه كردند، و شهر را غارت كردند مقدار قابل توجهي فرش بود كه يكي از آنها فرش باغي مشهوري بود بنام ” موقع بهار خسرو”. اين فرش در تاريخ بنام گرانبها ترين فرش بوده است. فرشهايي كه در موقع سلطنت خسرو اول كه در سال (۵۳۱ – ۵۷۹) بود بصورت ۹۰ فوت مربع بافته ميشد، كه مورخان عرب اينگونه توصيف كرده اند: گوشه هاي آن تختي باشكوه از گلهاي آبي، قرمز، سفيد، زرد و سبز است; رنگ زمينه آن كپي از زمين به رنگ طلائي، سنگهائي به شفافيت كريستال كه به باطل تصوري از آب است، گياهان با حرير و ميوه ها با رنگ سنگي شكل گرفته اند، ولي متاًسفانه عربها اين فرش گرانبها را به قطعات كوچك بريده و جداگانه فروخته اند.
بعد از دورهً سلطه خلفاي عرب، يك نفر از قبايل ترك، بنام سلجوق ايران را فتح كرد. سلطه سلجوقيان (۱۰۳۸ – ۱۱۹۴ ) به لحاظ تاريخ فرش در ايران مهم است. زنان سلجوقي تبحر خاصي در بافتن فرش با گره هاي تركي داشتند، در استانهاي آذربايجان و همدان كه بمدت زيادي تحت نفوذ سلجوقيان بود،از گره هاي تركي در اين مدت استفاده مي شد.
حمله مغولان (۱۲۲۰ – ۱۴۴۹) اولين حمله وحشيانه به ايران بود، اما بعد از چندي آنان تحت نفوذ ايرانيان قرار گرفتند. شهر تبريز، متعلق به رهبر ايلخانيان، غازان خان (۱۲۹۵ – ۱۳۰۴)، با فرشهاي گرانقيمت فرش شده بود. فرمانرواي مغولان شاهرخ (۱۴۰۹ – ۱۴۴۶ ) كه در بازسازي آنچه از حمله مغولان ويران شده بود به تشويق كردن و دلگرم كردن تمام هنرمندان و صنعتگردان سرزمين و كشور پرداخت. اما قاليبافي در اين دوران به شكلي خيلي ساده كه بيشتر نقشهاي هندسي داشت تمام مي شد.
شايد مهمترين تاريخ در صنعت فرش در ايران مربوط باشد به دوره فرمانروايان صفويه(۱۴۹۹ – ۱۷۲۲ ). براستي و حقيقتا كه محكمترين دليل و گواه اين هنر و صنعت به اين دوره برميگردد. تقريبا ۱۵۰۰ اثر حفظ شده در موزه ها و كلكسيونهاي سراسر دنيا موجود است. در ايران در دوره فرمانروائي شاه عباس (۱۵۷۱ – ۱۶۲۹)، تجارت و هنر و صنعت شكوفا شد. شاه عباس به تشويق و دلگرم كردن مردم به تماس و مبادله با اروپا بود و پايتخت خودش را كه اصفهان بود به يكي از مجلل ترين و عظيم ترين شهرهاي ايران درآورد. او همچنين يك كارگاه بزرگ براي فرش ها درست كرد كه هنرمندان در آنجا كار كنند تا بهترين و باشكوه ترين نمونه هاي فرش را ببافند. بيشترين اين فرشها از ابريشم با رشته هاي طلا و نقره كه تزئين كننده آنها بود بافته شده بودند.
دوره كارگاه هاي فرش در ايران با هجوم افغانها(۱۷۲۲) به پايان رسيد. افغانها تا زماني كه (۱۷۳۶) سلطه آنها در ايران بود اصفهان را از بين بردند، تا اينكه يك سالار جوان از خراسان، بنام نادر خان شاه ايران شد. در تمام مدت فرمانروائي نادر شاه تمام وقت و نيروي آن صرف جنگيدن با افغانها، تركها و روسها را گذشت. در اين دوره و تمام دوران ياغي گري و آشفته ايران بعد از مرگ او(۱۷۴۷) هيچ فرشي كه ارزشي داشته باشد بافته نشد، و اين رسم و سنت بتنهائي بوسيله افراد چادر نشين و هنرمندان اين صنعت در شهرهاي كوچك دنبال ميشد.
در آخرين ربع قرن نوزدهم و در زمان فرمانروايان قاجار اين شغل دوباره پا گرفت. صنعت فرش با فرستادن آن به اروپا از تبريز به استانبول دوباره رونق گرفت. در اواخر قرن نوزدهم ميلادي بعضي از شركتهاي اروپائي و آمريكايي به ايران آمدند و اين هنر و صنعت را به بازارهاي كشور خودشان فرستادند.
امروزه، بافتن فرش به گسترده ترين هنر دستي در ايران مبدل شده است، و همينطور در خارج از كشور هم بخوبي شناخته شده است. فرشهاي ايراني امروز از شهرت و اعتبار خاصي كه به خاطر رنگ و تنوع و الگوهاي گوناگونشان، برخوردار است.
تاريخ رنگرزي
پشم و مو و هر الياف دامي از همان آغاز در ريسندگي و بافندگي جاي خاصي يافت . در مناطقي نظير مصر و بين النهرين به دليل هواي گرم و رطوبي، كتان و پنبه كاربرد بيشتري داشت و قطعاتي از بافته هاي اين الياف در مقاير مربوط به امرا و شاهزادگان سلسله هاي حكومتي مصر ديده مي شود كه قدمت آنها بعضاً به ۶۰۰۰-۷۰۰۰ سال پيش مي رسيد . برخي از يافته هاي به دست آمده از مصر سپس آناتولي و بين النهرين كه قدمت آنها به عصر نوسنگي ، از هزاره ششم قبل از ميلاد، مي رسد.
پارچه هايي است كه بافت ساده با نخ هاي ظريف ريسيده شده بعضاً رنگ شده دارد و رنگ هاي به كار رفته عموماً رنگ هاي گياهي است .
در برخي از نقاط اطراف درياي مديترانه كه احتمالاً مسكوني بوده آثاري از تور، طناب، نمد ونخ هاي تابيده پرزدار عمدتاً كتاني با رنگ آبي رنگ شده يافت شده است . قطعه اي از پارچه اي ضخيم مربوط به هزاره دوم قبل از ميلاد در دست است كه احتمالاً متعلق به چادري مقدس(معبد) بوده و زردرنگ است . در منطقه اي كه اين پارچه يافت شده(در سواحل مصر) مقاديري پارچه كتاني و بافته هاي ديگر به دست آمده است كه نشان از تجاري بودن منطقه دارد.
همان طور كه گفته شد وجود چرخه هاي ريسندگي در منطقه ايلام ، در غرب ايران متعلق به هزاره پنجم قبل از ميلاد از وجود بافندگي و برخي توليدات به آن خبر مي دهد با فترتي در حدود دو هزار سال قبل در اين منطقه پديد آمد. آثار نساجي و بافت پارچه را در مناطق زير نفوذ سومري ها و آشوري ها و به خصوص بافت پارچه هاي رنگين را در بابل مي توان پي گرفت . كشف ميله اي مسي كه نوعي ابزار ريسندگي است در تپه حصار دامغان .از تداوم ريسندگي و بافندگي در ايران در هزاره دوم پيش از ميلاد خبر مي دهد با تجديد حيات فرهنگ اقوام قومي ايراني و افزايش اقتدار مادها و اينكه آنان اقوامي گله دار و دامدار بوده اند مي توان استفاده از پشم و الياف دامي را درآن دوره به خوبي توجيه كرد .اسناد و مدارك بعدي حاكي از آن است كه امرا و حكام ماد به موازات كسب اقتدار و افزايش تجملات و شكوه دربارهاي خويش استفاده از لباس ها پارچه هاي گران بها و زينتي را نيز افزايش دادند به شكل تزئينات لباس هاي دربار ماد چه در همان زمان و چه در حكومت هاي بعدي از جمله پارسها توجه و ازآنها تقليد مي شده است.
امپراطوري گسترده و قدرتمند هخامنشي نه تنها خود از صنايع و توليدات دنياي زير سلطه اش در تجملات وتزيينات دربار و پايتخت خويش استفاده مي كرد بلكه با حمايت از حرفه ها و صنايع به توليد بسياري از كالاها و به خصوص انواع پارچه نيزمي پرداخت پارچه هايارغواني كه امرا و سرداران هخامنشي استفاده مي كردند به احتمال زياد با رنگ ارغواني مشهور به دست آمده از صدف هاي دريايي رنگ مي شد و شهرت جهاني داشت .
فرش پازيريك كه در حدود سالهاي ۱۹۴۵ ميلادي، پرفسور رودنكو روسي در گور يكي امراي سكايي در دره آلتايي در مرز مغولستان سيبري كشف كرد به گواهي غالب باستان شناسان فرشي است كه به دليل شباهت مطلق نقوش آن با طرح هاي رايج عصر هخامنشي ايراني است و به احتمال زياد اين فرش درپاريس ويا نواحي زير سلطه فرهنگي ، سياسي ايران بافته شده است .
وجود اين فرش كه فرشي كارگاهي است و طراحي شده با بافت و ساختاري دقيق است نه فقط بر وجود صنعت گسترده فرش بافي بلكه بر وجود صنايع پيشرفته نساجي گواهي مي دهد. رنگ هاي به كار رفته در اين فرش كه در نهايت زيبايي و هم آهنگي است از وجود مراكز رنگرزي كه درآنها از رنگ هاي گياهي و يا رنگ هاي رايج زمانه از جمله صدف هاي ارغوان و غيره استفاده مي شد، خبر مي دهد.
بعداز سقوط حكومت هخامنشي به دست اسكندر وي بسيارسعي كرد كه فرهنگ يوناني از جمله پوشاك و شيوه زندگي يوناني را در ايران گسترش دهد. اگرچه معدود مجسمه ها و آثار باقيمانده از آن دوران نمودار رواج اين فرهنگ به خصوص لباسهاي پرچين با رنگ هاي ساده و روشن يوناني است ، در كمتر از يك قرن شهرت بافته هاي ساساني به هويت و فرهنگ خاص ايراني مرزهاي عالم را در مي نوردد.
در دوره ساساني ايجاد راههاي كاروان رو، فراواني وسايل حمل و نقل و ايجاد ايستگاه ها و كاروانسراها گسترش توليدات مختلف نظير شيشه سازي و ساخت ابزارفلزي و به خصوص منسوجات پشمي و ابريشمي را به دنبال داشت همچنين تسلط ايران بر راههاي كاروان رو تجاري واردات ابريشم لازم براي نساجي ايران را موجب شد.
از سوي ديگر نظير امپراطورهاي قدرتمند گذشته، استفاده از صنعتگران و هنرمنداني كه از كشورهاي ديگر به اسارت گرفته مي شدند امري عادي و رايج بود با آنكه صنعت نساجي و قالي بافي دوره ساساني در حد شكوفايي پيشرفت بود از وجود برخي از اين صنعتگران به خصوص بافندگان رومي دررشد و بهبود صنايع نساجي مناطقي نظير شوشتر ياد شده است . علاوه بر توليد فرش ، توليد پارچه هاي ابريشمي و ديباي شوشتر و تافته ها و حريرهاي ابريشمي بخصوص با استفاده ازابريشم هاي وارداتي از چين در مراكز عمده توليد نظير شوشتر و شوش و جندي شاپور و به طور كلي سيستان و خوزستان رواج كامل داشت برخي از پارچه هاي باقيمانده از ذوران ساساني در قبور حكمرانان مصر وبعدها در كليساهاي اروپا در قرون وسطي پيدا شده است .
كشف نمونه هايي از پارچه هاي دوره ساساني كه شاهكارهايي از ذوق و ظرافت وهنر طراحي رنگ رزي به حساب مي آيند ناشي از وجود صنايع پيشرفته رنگرزي و نساجي و بي ترديد بافت فرش است كه افسانه فرش بهارخسرو(بهارستان) اعتبارآن را به اوج مي رساند.
شرح اين فرش افسانه اي درغالب نوشته هاي مربوط به قرون اوليه اسلامي آمده است آنچه درباره اين فرش گفته مي شود علاوه بر اشاره به استفاده ازسنگ ها و جواهرات و تزيينات گران بها و بي مانند استفاده از رنگ هاي زيبايي است كه تمام فصول را به نحو حيرت انگيزي در مقابل نگاه بيننده قرار مي داده است.
به رغم دوران فترت و انفعال ايرانيان درقرون اوليه اسلامي تداوم توليد پارچه و قالي به خوبي احساس مي شود در كمتر از صد سال بارگاه باشكوه خلفاي تازه به قدرت رسيده به خصوص عباسيان وارث هنر و مهارت و تجربه صنايع شكوفاي دوره ساساني مي شود. جامه هاي رسمي و پرده هاي ابريشمي فاخري كه شهرت بسيار داشتند، فرش هاي عالي جهرم. بافته هاي حرير و پرند اصفهان ، گلابتون مرغوب طبرستان و نيشابور . طلاسان هاي عالي كرمان و ديبا و فرش هاي نخي ابريشمي شوشتر كالاهايي است كه حتي در قرون وسطي نيز به همراه نام ايراني به همه دنيا مي روند . در تمام اين سالها همواره فرشهاي دستباف چه به صورت غنايم و چه به صورت هدايا از سي شهرهاي ايران در دربار خلفا و حكمرانان عرب حضور دائمي داشت .
تأثيرهنرهاي ايراني نظير معماري و سفال گري و به خصوص پارچه در غال كشورهاي دور و نزديك و در حوزه گسترده حكومت بيزانس در تمام قرون وسطي ديده مي شود. در قرون بعد نيز در دوران آل بويه و سپس سلجوقيان به وجود كارگاه هاي رنگرزي بافت به صورت كارگاه هاي صنعتي و توليدي در بسياري شهرهاي ايران نظير يزد، كاشان و اصفهان اشاره شده است. در اين كارگاه ها علاوه بر بافندگان، رنگ رزان به طور دائم حضور داشتند و تجربه و مهارت و ذوق خود را در اين رنگرزها به كار مي گرفته اند. شهرت ايرانيان در رنگ سازي و دريافت ارزش رنگها به خصوص در زمينه هاي مربوط به كتاب سازي و منياتور نيز به مرزي رسيده بود كه با گسترش مكتب هنري برجسته اي نظير مكتب هرات ايرانيان به عنوان استادان رنگ ساخته مي شدند.
كلاويخو در سفرنامه اش از نگار جامه ياد مي كند و مي گويد:همان طور كه از اسم آن پيداست پارچه اي داراي نقش و نگار بود و در تار وپود آن از رشته هاي زر يا نخ هاي رنگين استفاده مي شد . به دست پارچه بافان زبردست بافته مي شد و لطف و زيبايي آن معرف ثروت سلاطين و فروانوايان وقت بود اين لباسهاي فاخر را تنها سلطان نمي پوشيد بلكه گاه به عنوان خلعت به ديگران اعطا مي شد .كسي كه مأمور صباغي و رنگ پارچه ها و ابزار كار بافندگان و حقوق آنان بود خدايگان طراز خوانده مي شد.
درباره زيبايي و ظرافت نقاشي ها و مينياتورهاي مكتب هرات كه بعدها به تبريز و سپس اصفهان منتقل شد، بسيار گفته شده است طراحان و نقاشان اين هنرها طرح ها و نقوش درخور تحسين منياتور را به شيراز منتقل كردند و با وجود دقت و ظرافت و مهارتي كه در اين طرح ها به كاررفته است نمي توان آنها را بدون توجه به رنگ هاي انتخابي برايشان كه نتيجه و شاهكار تلاش و زحمت هنمرندان گمنام رنگرز است در نظر گرفت . رنگ هاي درخشان و بي بديل منياتورها عمدتاً حاصل رنگهاي معدني شناخته شده از تركيبات و سنگ هاي معدني رنگيني نظير كرم و اخرا و لاجورد و غير بودكه همراه باطلا براي تذهيب تشعير منياتورها به كار مي رفت اما رنگ هاي فرش با استفاده از گياهان و طبيعي به كمك مهارت استادكاران رنگرز به حد و دامنه اي رسيد كه به تدريج ديگر هنرها و صنايع دستي را ر سايه قرارداد روناس و نيل و اسپرك و پوست گردو پوست انارو زعفران وساير رنگهاي گياهي كه ازصدها سال پيش بشر شناخته بود به دست هنرمندان رنگرز ايراني جلوه اي يافت كه در هيچ كجاي ديگر جهان تقليد شدني نبود.
به دلايل بسيار روشن كه مهمترين آن نا امني شغلي و اجتماعي بود صنعتگران از جمله رنگرزان سعي در مخفي نمودن رموز كارخويش داشتند شايد به همين دليل است كه ما امروز اشارات اندكي از روش كارشان و از آن كمتر نام وارزش كار آنان در دست داريم .
دانشمند انگليسي هلكوت كه در قرن شانزدهم مي زيست به يكي از بازگانان هم ميهن خود مي گويد: در ايران فرشهايي از پشم زبر كه در دو طرف داراي ريشه هاي نخي است خواهي ديد . اين فرشها بهترين انواع فرش عالم رنگ هاي آنها بهترين و زيباترين رنگهاست . تو بايد به اين كشورها بروي و به انواع وسايل بايد متوسل شوي تا بتواني از مردم آنجا طرزرنگ كردن(خامه) قالي را ياد بگيري . زيرا اينها به طوري رنگ شده كه باران و سركه و شراب در رنگشان تأثير نمي كند چون تو اين علم را از آنها آموختي به اسرار آن دست خواهي يافت و خواهي توانست در رنگ كردن فرش آن را به كار بري و به تداوم آن اطمينان داشته باشي زيرا رنگي كه در رشته هاي زبر ثابت باشد قطعاً در رشته هاي باريك منسوجات ثابت تر است البته بايد از رنگ هاي مايع و وسايل رنگرزي و بهاي آنها آگاه شوي.
شاردن نيز در سفرنامه خود با تحسين و ستايش از توليدات نساجي و مخمل و حرير كاشان مي گويد: صنعت رنگرزي در ايران بيشتر از اروپا توسعه و ترقي يافته است چون رنگهاي اين كشور داراي روشني و جرم نسبي بيشتر است و چندان زود زايل نمي شود ولي افتخار اين فن بيشتر از هنر صنعتي ايارانيان . منوط به خصوصيات هوا و اقليم آن كشور است زيرا محيط خشك و صاف اين سرزمين موجب درخشش مخصوص رنگهاست و همين طور عناصري در رنگ آميزي و رنگرزي به كار مي برند گل يا خاك سرخ و روناس( اپوپوناكس) است و اين دو عنصر در ايران فراوان اند بقم قرمز كه از اروپا داده مي شود و بقم ژاپن و نيل هندي كه از هندوستان مي آيد رنگرزان علاوه بر مواد مزبر از نباتات نيز استفاده مي كنند رستني هاي بسيار و نباتات طبي متعددد خود كشور صمغات و پوست هاي درختان ميوه مانند گردو انار و عصاره ليمو و لاجورد كه كلمه آزور را ما از آن ساخته ايم از سرزمين همسايه ايران ازبكستان وارد مي شود ولي كشور ايران مخزن عمومي آن است.
بعد از دوران صفويه بر اثر حوادث تاريخي و دردهايي كه بر ايران مي گذرد سقوط عمومي در صنايع و توليدات ايران شاهديم در عصر قاجار اين سقوط به نفع واردات كالاها و توليدات خارجي افزايش مي يابد با اين وصف اسناد تجاري در دست است نشان مي دهد كه حتي دوران قاجار صادرات ايران در بعضي از اقلام داراي ارزش بوده و بر واردات پيشي داشته است بهترين نمونه را در رشد شكوفايي و گسترش صارات فرش در اواخر دوره قاجار مي توان ديد به رغم آسيب جديي كه به بسياري از صنايع و توليدات بومي و سنتي وارد شد فرش دستباف رشد چشمگيري يافت در اينباره تجار خارجي دخالت و نظارت مستقيم داشتند حاصل اين امر اگر چه به نفع فرش ايران بود ولي به دليل تأثير و نفوذ بازارهاي خارجي آسيب هاييي بر فرش ايران وارد آمد.

«فرش ايراني» به اينجا تغييرمسير دارد. براي فيلمي با اين نام، فرش ايراني (فيلم) را ببينيد.
هنر ايراني
هنرهاي تجسمي
طراحي ايراني نگارگري ايراني مينياتور خوشنويسي ايراني
هنرهاي تزئيني
جواهرات هنر ايراني كاشي فهرست صنايع دستي ايران
ادبيات
ادبيات فارسي اساطير ايران فلسفه در ايران
هنر اجرا
رقص ايراني موسيقي سنتي ايراني سينماي ايران نمايش ايراني
ديگر هنرها
معماري ايراني آشپزي ايراني قالي ايراني باغ ايراني
قديميترين نمونهٔ قالي ايراني كه يافته شده قاليچهاي است با نقوش اصيل هخامنشي كه در گور يخزدهٔ يكي از فرمانروايان سكايي در درهٔ پازيريك در ۸۰ كيلومتري مغولستان بيروني پيدا شده و قالي پازيريك ناميده ميشود. پژوهشگران اين قالي را از دستبافتهاي پارتها و يا مادها ميدانند.[نيازمند منبع]
قالي ايراني از ديرباز معروف و مورد استفاده بوده. گزنفون تاريخنگار يوناني در كتاب سيرت كوروش مينويسد: «ايرانيان براي اينكه بسترشان نرم باشد قاليچه زير بستر خود ميگسترند.»
سالنامهٔ چيني سوئيسو در دورهٔ ساساني از فرش پشمي ايران به عنوان كالاي وارداتي به چين نام ميبرد
فرش معروف بهارستان در كاخ تيسفون نيز به خاطر شكوهش بازتاب گستردهاي در ادبيات اسلامي داشتهاست.
هماكنون ۴۰ درصد صادرات قالي ايراني از طريق استان آذربايجان شرقي صورت ميگيرد.[۱]
محتويات
۱ مزيت نسبي ايران در توليد و صادرات فرش دستبافت
۲ تاريخچه قالي ايران قبل از اسلام
۳ نماد و نشانه شناسي در فرش ايران
۴ سيماي كلي از تاريخ فرش وفرش بافي درايران وجهان
۵ فرشهاي پيش از اسلام
۶ طرحهاي قالي ايراني
۷ بافت
۸ روشهاي بافت فرش
۹ جستارهاي وابسته
۱۰ منابع
۱۱ پيوند به بيرون
مزيت نسبي ايران در توليد و صادرات فرش دستبافت
يكي از پديدههاي قابل توجه در سالهاي اخير روند رو به رشد جهاني شدن است. كشور ما نيز به منظور گسترش صادرات غيرنفتي و حضور در بازارهاي جهاني درصدد پيوستن به سازمان تجارت جهاني(WTO) برآمده و در حال حاضر عضو ناظر اين سازمان است. يكي از صنايع مهمي كه بدين منظور بايد مورد مطالعه قرار گيرد صنعت فرش دستبافت است. شاخص توان رقابت صادراتي فرش دستبافت ۶۵ رج ابريشمي اصفهان برابر با ۸۸/۰ است و بيانگر اين است كه فرش دستبافت ۶۵ رج ابريشمي استان اصفهان در شرايط فعلي در بازارهاي جهاني داراي توان رقابت است. شاخص مزيت نسبي نيز بر اساس هزينه واحد كه همان مزيت رقابتي واقعي در شرايط رقابت آزاد شرايط بعد از پيوستن ايران به (WTO) است، برابر با ۷۹/۰ و نشان دهنده مزيت نسبي اين استان در توليد فرش مذكور ميباشد.[۲][۳]
فرش ايراني متعلق به سالهاي ۱۵۴۲–۱۵۴۳ ميلادي كه در موزه پولدي پزولي ايتاليا نگهداري ميشود.
تاريخچه قالي ايران قبل از اسلام
تاريخ فرش ايران داراي خلأ بسياري ميباشد و در زمان حال كمابيش با كمي شواهد دراين زمينه مانند مدارك تاريخي و ادبي مستدل و يا نقاشيهاي قديمي اصيل كه فرشهاي قديمي را تجسم ميكند رو به رويي زيرا قاليها و منسوجات و اشياء مورد استفاده عمرشان بسيار كوتاهتر از مصنوعات هنري دست ساز ديگر مانند سفال لعابينه يا فلز است. محققين براي شواهدشان بر منابع اوليه نظيرانجيل و آثار هومر و بسياري از مؤلفين و نويسندگان ديگر به جهت جبران فقدان شواهد تاريخي مذكور تكيه دارند متأسفانه آنها با اتكا به ترجمههاي موجود اوليه اغلب به خاطر خطاي ترجمه و عدم درك درست گمراه شدند بي فايده نيست اگر كلمهٔ قالي را در زبانهاي گوناگون اروپايي ريشه يابي كنيم به كلمههايي مثل لغت آلماني/teapich/لغت فرانسوي /tapez/و كلمهٔ چيني /tat yug/برخوردمي كنيم كه از لغتي باريشهٔ /tab/به معني رسيدن مشتق شده و كلمهٔ يوناني به انضمام لغتهاي بعدي اروپايي براي فرش نيز از اين ريشهٔ قديمي ايراني برگرفته شدهاند قدمت صنعت قالي بافي دقيقاً و به طور واضح درايران ثبت نشدهاند ولي حدوداً قابل استنباط است بعضي از نويسندگان حتي اين نظريه را كه قالي بافي ايران شروع شده را رد ميكنند.[۴]
نماد و نشانه شناسي در فرش ايران
در هنر قالي بافي ايراني به مثابهٔ يك هنر آنچه از نظرها دور ماند ارتباط خالق آن با جهان پيراموني ميباشد كه تجلي آن را به بي واسطهترين و مستقيمترين وجه در آثار مشاهده ميكنيم. قالي باف ايراني كه از باورهاي مذهبي اسطورهاي خود در هيچ زماني سترون نشده تفاوت عمدهاش با هنرمند غربي در رابطهٔ متافيزيكي با زمين ميباشد. قالي باف شرقي و به خصوص تيرهٔ آرياييان يعني بافنده و طراح ايراني زمين را گستردهٔ معاد و معاش دانسته شايد از همين جهت ميباشد كه در قالي شرقي هر نقش به عنصري نشانه گون از جهان بالايي تبديل ميگردد شايد به همين دليل ميباشد كه اندازهٔ نقشهايي كه او ميزند به بزرگي نقشهايي كه خداوندگارش ميزند مي باشد بنابراين گسترده و پنهاني قالي و آوردگاهي ميگردد تا به مدد قوهٔ خلاقه پيرامون خود را محاكات كند و تلفيق ذوق و مشاهده رابر آن جايي بپاشاند كه پس برخاك قدم بگذارد ممنوعيت نه چندان مستند به مدرك معتبر نقش حيوان با صورت انسان زدن و بدون آن كه خود بخواهد عرصهاي را بر هنرمند قالي باف باز ميكند كه او را در گستردهٔ اشكال تجريدي قائم به فيگور جلو ميبرد نقش در قالي ايران هرگز به حوزهٔها و يه محض نخواهد رسيد و در تجريديترين شكل خود و انتزاعي از ماهيت شكل براي رسيدن به وجود آن ميباشد[۵]
سيماي كلي از تاريخ فرش وفرش بافي درايران وجهان
فرش ايران و بحث درخصوص تاريخ ان همواره يكي از مسائل موردعلاقه شرق شناسان اعم از ايراني و غيرايراني بوده اما از آنجايي كه اغلب مطالعات انجام گرفته دراين باره فاقد بنياد علمي وبه تعبير ديگر از مبناي صحيح برخوردار نميباشد در اغلب موارد با نتايج سراسر نادرست وحتي مغرضانه همراه بوده علاقه به تحقيق در مورد قالي ايراني و سوابق تاريخي ان بيشتر از يكصد سال مي باشدكه توجه محققان غربي رابه خود معطوف كرده است اما از آنجايي كه توجه به هنر ديرينهٔ شرق دربسياري موارد با اهداف غيرباستانشناختي همراه بوده كوشيدهاند كه دربسياري موارد از جمله تاريخ و تاريخ فرش بافي ايران را سراسر مخدوش كرده و با برخي تصاوير غلط و استنتاجات شتابزدهٔ آن را به هنر ترك و قبايل آسياي مركزي مرتبط گردانند كه به ان پرداخت خواهيم كردبه گفتهٔ دكتر سيروس پرهام هنرهايي مانند قالي بافي كه اختصاص به منطقه خاور نزديك و خاورميانه وبه ويزه ايران
و قفقاز و تركمنستان و آسياي صغير و افغانستان داشته است ازهمان اول براي هنرشناسان عربي معمايي آزاردهنده بوده و چون نه به يونان ورم و تمدن وفرهنگ باختري چسبيده ميشد و نه به مسيحيت و نه ميتوانسته دستاورد يا دستآموز مستعمره نشينها باشد اما ديري نپاييد كه از بركت /درايت/تني چند از باستان شناسان امپراطوري پروس وراه حل معما كشف گرديد و قاليبافي هنر و صنعتي قلمداد گرديد و در جوار و در پناه مغرب زمين و مسيحيت رشد كرده است و اعتلا گرديد[۶]
فرشهاي پيش از اسلام
ازسال هزار و نهصد و شصت وشش كه هانس ولف نوشت درفنون صنعتي ايران فرش بافي اهميت زيادي دارد و با اين حال اطلاعات كلي در چگونگي تكامل اوليهٔ آن در اختيار ماست تابه حال دانستههاي جديد ناچيزي در دست نيست. درحقيقت به شواهد و مدارك در مورد انواع منسوجات پيش از اسلام در اسلام به طور بسيار پراكنده است و ضرورت دارد با بررسي اين گونه منسوجات باقيمانده كه تابه امروز و آناني كه در آثار هنري و ديگر شواهد و مدارك و جنبههاي غيرمستقيم بافت منعكس ميباشد ان را كامل كردبه عنوان مثال دراين مورد ميتوان نقشهاي باقيمانده وشكلهاي خيالي به دست ما آمده از حفاريها را ذكر كرد ۲ دراين درس تمركز اصلي روي منسوجاتي است كه به ما رسيده است و منظور آن نشان دادن گستردگي دامنهٔ اين بافتههاي ايراني و فنون كاربردي درانان درطول زمان وازان طريق فراهم آوردن يك زمينه براي پيگيري مرحلههاي تكميلي بافت فرش<است كاردرهمتنيده شدن الياف براي بافت پارچه درايران متعلق به هزارهٔ پنجم پيش ازميلاداست دردوتابوت سفالي متعلق به دورههاي دلما كه محتواي انهابقاياي جسدهاي كودك هابوده است وهمين طورازپشتهٔ بي درسه گابي دركردستان اثرهايي ازمنسوجات نقش داروقطعههاي ديگري سالم بدست آمده آيينهٔ مسي زنگ زدهٔ نوع ايلامي ازگوردوم درسيلك واقع درشمال مركزايران بدست آمده كه تاريخ ان حدود سه هزارسال پيش ازميلاداست تكههايي كه به نظرمي ايدپارچهٔ نخي است ونخ ان به صورت e تابيده شده سالم اززيرخاك بدست آمده است ومنسوجات ديگري ازدورههاي بعدازهزارهٔ سوم نسبتاسالم مانده درتپه حصارواقع درشمال شرقي ايران دوخنجرمسي وقطعههايي ازپارچهٔ سوخته درمحوطهٔ aaatازساختمان سوخته وباخاك يكسان گرديدهاي بدست آمده ودريك جاي ديگرازان درگوري مربوط به بخش اي اي اي سي آثاري ازبست لباس وچوب بدست رسيده است[۷]
طرحهاي قالي ايراني
شركت فرش ايران، طرحهاي فرش ايران را به ۱۹ گروه اصلي بخش كردهاست:
گروه ۱- طرحهاي آثارباستاني و ابنيه اسلامي
اين گروه شامل تمام طرحهايي است كه از نقوش و اشكال تزييني بناها، عمارات و كاشيكاريهاي آنها گرفته شده. طراحان فرش در برخي از طرحهاي اصلي نقوش اين بناها بنابر سليقه خود تغييراتي را انجام داده اما ساختار و تشابه اصلي طرح فرش با طرح اصلي بنا كاملاً حفظ گرديده است. معروفترين طرحهاي اين گروه عبارتند از: گنبد مسجد شيخ لطفالله اصفهان، مسجد امام اصفهان، تخت جمشيد شيراز، طاق بستان، مسجد جامع اصفهان و غيره”[۸]
فرش
گروه ۲- طرحهاي شاهعباسي
اساس تمامي طرحهاي شاه عباسي بر مبناي كاربرد گل معروف شاه عباسي در اين طرح است. گلهاي شاه عباسي به همراه بندهاي ختايي و گاه تلفيقي با اسليميها، انواع مختلفي از نقوش فرش را ايجاد ميكنند. انواع طرحهاي اين گروه عبارتند از: شاه عباسي لچك ترنج، شاه عباسي افشان، شاه عباسي درختي، شاه عباسي شيخ صفي، شاه عباسي جانوري، شاه عباسي هفت رنگ و…
گروه ۳- طرحهاي اسليمي
فرم اصلي اين طرحها بر پايه گردش منظم و نقوش اسليمي است. طرحهاي اسليمي داراي انواع و اشكال مختلفي است كه خود مورد طبقه يندي قرار ميگيرد. از معروفترين آن ميتوان به اسليمي دهان اژدها اشاره كرد. انواع ديگر عبارتند از:اسليمي بندي، اسليمي افشان، اسليمي كهكشاني، اسليمي لچك و ترنج و…
گروه ۴- طرحهاي اقتباسي
اغلب طرحهاي اين گروه شباهت زيادي به طرحهاي فرش مناطق مرزي ايران و كشورهاي همسايه دارد، ايرانيان با استفاده از هوش و ذكاوت خود تغييراتي در آن به وجود آوردهاند. به همين دليل به طرحهاي اقتباسي معروف اند. مانند طرحهاي معروف به قفقازي، طرحهاي اقتباسي گوبلني. ”[۸]
گروه ۵- طرحهاي افشان
اشكال و اجزا تشكيل دهنده بيشتر طرحها به صورت پيوسته و بدون انقطاع ترسيم ميشود در حالي كه در طرح افشان اجزاء تشكيل دهنده طرح به صورت پراكنده و جدا از هم ولي با فاصله منظم از يكديگر طراحي ميگردند. در اين طرح همهٔ بند و گل و برگها در متن فرش به صورت افشان و پراكنده بوده و هيچكدام از گل و برگها داراي قرينه نميباشند. معروفترين اين طرحها عبارتند از: افشان دست گل، افشان شاخه پيچ، افشان اسليمي، افشان شاه عباسي و گلفرنگ. ”[۱۰]
فرش
گروه ۶- طرحهاي واگيرهاي (بندي)
هنگامي كه جزء كوچكي از طرح در متن فرش در جهات طولي و عرضي تكرار شده و به وسيلهٔ گيره به يكديگر متصل شوند، به طرح بندي ناميده ميگردد. معروفترين طرحها عبارتند از:: بندي اسليمي، بندي خشتي، بندي ترنج دار، بندي شير و شكري، بندي شاخه گوزني، بندي دسته گلي، بندي ميناخاني يا ورامين. ”[۱۰]
گروه ۷- طرحهاي بتهاي (بته جقه)
از طرحهاي معروف و موفق در طرح قالي، كه علاوه بر ايران در هندوستان نيز رواج دارد. اندازهٔ بتهها متفاوت است. گاه آنچنان بزرگ است كه چند بته براي كل فرش كافي است ولي در بيشتر موارد بتهها با اندازههاي كوچك در رديفهاي موازي در متن فرش يا در حاشيهٔ قالي ديده ميشوند. گاهي به سبك شكسته و گاهي به سبك منحني ترسيم ميگردند. اين طرحها رد فرش همدان، سنندج، كاشان ،سرآبند و قم ديده ميشوند. معروفترين طرحهاي بتهاي عبارتند از: بته جقه يا مادر بچه، بته ترمه، بته سرآبندي، بته افشار، بته قلمكار اصفهان، بته كردستاني يا هشت پر، بته خراسان و بته ميري.[۱۱] ”[۱۰]
گروه ۸ – طرح درختي
اشكال درختان و شاخ و برگ و بوتهها، عناصر اصلي اين طرح هستند. گاه در ميان شاخ و برگ درختان، حضور پرندگان، و در پايين طرح حيوانات وحشي در حال چرا و استراحت ديده ميشود. به اين گونه طرحها، طرح درختي حيوان دار گويند. اگر در طرح، شكارچيان در حال صيد باشند به طرح درختي شكارگاه مرسوم ميگردد. اگر ميانهٔ فرش داراي بركهٔ آب با رنگ فيروزهاي باشد، طرح را درختي سبزي كاري يا آب نما گوييم. اين طرح در بين بافندگان كاشان، اصفهان، تبريز، قم و تهران طرفدار داشته. حال آنكه تصوير درخت را بسياري از كشورهاي اروپايي به فال نيك ميگيرند و آن را نشانهٔ تداوم عمر و خوشبختي و سعادت ميدانند. به صورت درختي ترنجدار نيز وجود دارد. ”[۱۰]
طرح فرش درختي-شكارگاهي
گروه ۹- طرحهاي تركمن
طرحهاي تركمن درگروه نقوش هندسي قرار دارند و به صورت ذهني بافته ميشوند. معروفترين طرحهاي تركمن در ايران عبارتند از غزال گز، قاشقي، آخال، چهار فصلو يموت.[۸]
گروه ۱۰- طرحهاي شكارگاهي
بنياد اصلي اين طرحها نمايش صحنههاي شكار و شكارگاه است. به نحوي كه در قسمتهاي مختلف طرح يك سوار كار با وسيلهاي همانند تير و كمان يا نيزه مشغول شكار آهو و يا ساير جانوران است. ”[۸]
اين فرش كاملاً ذهني بافته شده است اما به نظر ميرسد كه بافنده ميخواسته طرح شكار گاهي را در طرح فرش پياده كند
گروه ۱۱- طرحهاي گل فرنگ
كليه طرحهاي اين گروه بر مبناي گلهاي رنگارنگ چندپر، گلدانهاي فرنگي و گلهاي طبيعي به ويژه گل رز با رنگهاي بسيار روشن نظير زرد، آبي و سرخ ميباشد. انواع طرحهاي گل فرنگ عبارتند از: گل فرنگ بيجار، گل فرنگ دسته گلي، گل فرنگ دسته گلي، گل فرنگ گل و بلبل، لچك و ترنج گل فرنگ، افشان گل فرنگ گلفرنگ مستوفي و…[۸]
گروه ۱۲ – طرحهاي قابي (خشتي)
متن فرش با اشكال هندسي، مربع و لوزي، شبكه بندي ميشودو؛ و در داخل هر يك از اين خانهها نقش مايههايي از قبيل گلدان گل، بته، شاخهٔ گل، درختاني مانند سرو و بيد، پرندگان و … به طور مجرد ترسيم ميگردند. هر خانه از لحاظ شكل و محتوا از خانهٔ مجاور متمايز است، اين طرحها را قاب قابي يا قاب خشتي مينامند. در اين طرح متن قالي داراي چند ضلعيهاي منظم و غير منظم ميباشند. از معروفترين طرحهاي آن ميتوان به قاب قرآني، قاب بختياري، قاب تصويري، قاب اسليمي و … اشاره كرد.خطاي يادكرد: خطاي يادكرد: برچسب تمام كنندهٔ بدون برچسب [مانند: هندسي كف ساده، هندسي جوشقان، هندسي خاتم شيراز، هندسي لچك و ترنج و هندسي قابي. ”[۸]]
گروه ۱۸ – طرحهاي ايلي وعشايري
اين طرحها عموماً توسط عشاير ايران بافته ميشوند و اغلب نگارهها و تزيينات طرح برگرفته از ذهن قاليبافان است. قرينگي در طرح معنايي ندارد. سادگي و عدم قرينه كاري نقوش از عوامل اصلي زيبايي طرحهاي اين گروه است. ”[۸]
گروه ۱۹ – طرحهاي تلفيقي
اين طرحها به مرور زمان وبا ادغام شدن طرحهاي مختلف به وجود آمده. برخي از طرحهاي تلفيقي به جهت تلفيق زيبا و صحيح نقوش مختلف از جذابيت بالايي برخوردارند. برخي ديگر ناشي از تلفيق نابهنجار چند طرح ميباشند. گونههاي مختلفي از طرحهاي تلفيقي را ميتوان نام برد مانند لچك و ترنج تلفيقي، تلفيقي دسته گلي، تلفيقي گل فرنگ، تلفيقي هندسي و… ”[۸]
سيسيل ادواردز در كتاب ارزشمند خود با نام قالي ايران اذعان ميدارد: “آيا نقوش و اشكال طرحهاي قالي ايران هر يك نمايانگر يك نظريه يا نوعي زندگي و وجود است؟ هدف طراحان ايراني ايجاد لذت بوسيله قرينه سازي و زيبايي است. آنها يا طرحها را از زندگي واقعي (طبيعت) الهام گرفتهاند و و يا از منابع خارجي استفاده نمودهاند. در هر يك از اين دو حالت بايد ارتباط داشتن اين اشكال و نقوش را با افكار صوفيانه و عارفانه با احتياط ذكر كرد. چه بسا اين اشكال، شكلهاي ساده شده حيوانات، گياهان و پرندگان باشد كه با گذشت زمان تغيير يافتهاند. آنچه مسلم است زن قاليباف وقتي پشت دار نشسته، بيشتر از آنچه ديده الهام گرفته ميانديشد. ” ”[۱۲]
فرش كرمانشاهي با طرح درختي
همچنين به نقل از دكتر پرهام در زماني كه پژوهش در خصوص نمادپردازي مغرب زمين، جايگزين انديشههاي رمزي، نمادي و اساطيري مشرق زمين گرديده، نمادهاي شرقي به قياس با مفاهيم نمادي غربي سنجيده شدند. بدين ترتيب نقش مايه بيد مجنون نقش مايهاي مالامال از غم و اندوه نام گرفت. فرشهايي با چنين نقش مايه فرش عزا و نقش بيد مجنون بيد گريان در نزد غريبان، تلقي گرديد. در همين زمان بود كه نگارههاي سه گوش سر و گردن تجريد يافته جانوران كليد يوناني و قلاب و نقش مايه چهار بازويي ميانه ترنجهاي قاليهاي فارسي خرچنگ و رتيل نام گرفت. ”[۱۳]
بافت
يك فرش ايراني در موزه لوور در پاريس
بافت الگوي تكرار شدهاي است كه وزن دارد. بافت حتي ميتواند شامل غلظت و رقت رنگ يا نور باشد. وزن در كار آهنگ حركت آن است. اين ملودي در حجمها و سطوح نيز خود را نشان ميدهد و حتي ميتوانيم اين وزن يا ريتم را به صورت موضوعي در كار داشته باشيم يعني ارتباطي كه بين سوژهها و فضاي موضوعي اثر هنري بوجود ميآيد. بر مبناي اين الگو، فرشها از حيث ساختار به ساختارهاي هندسي، گردان و انتزاعي قابل تقسيم اند. به لحاظ شكل و فرم به مدد خطوط انواع نقوش انساني، گياهي، جانوري، تلفيقي، اماكن ايجاد ميشود و از لحاظ بافت كه همان وزن و آهنگ كلي كار است در انواع تك موضوعي، خشتي، قاب قابي، محرمات، لچك ترنجي، بندي. اسليمي قابل تقسيم اند.
صرف نظر از اين تقسيمبندي محتوايي كليه فرشهاي شاخصي كه از نقوش گياهي و حيواني در آن استفاده ميشود عبارتند از:
نقوش گياهي
درختي؛ افشان؛ گلداني (سجادهاي، محرابي) بوتهاي؛ لچك ترنج؛ محرمات، گلستان؛ باغي، پاليز، بهشت؛ گل انار و شاه عباسي؛ بندي (مينا خاني و واگيرهاي)؛ اسليمي، ختايي؛ گل فرنگ، گل سرخ؛ خشتي، قاب قابي
نقوش حيواني
شكار گاه، گرفت و گير؛ ماهي در هم؛ شيري. نگارهها يا ريز نقشهاي مورد استفاده شامل گلهاي هشت پر، ۱۲پر، گله مرغي، طاووس، بز كوهي، قوچ، اسب، ماهي. پرنده و… است.[۱۴]
روشهاي بافت فرش
فرش ايراني متعلق به سده ۱۶ ميلادي، در مالكيت موزه هنر اسلامي در دوحه.
۱-روش تركي باف (گره تركي)
اين روش بافت بيشتر در مناطق ترك زبان، آذربايجان، زنجان و بخشي از همدان كاربرد بيشتري داشته و در برخي از روايات آن را به تركان سلجوقي نسبت دادهاند. گره تركي به دليل اينكه با قلاب بافته ميشود و داراي گرههاي متقارن است داراي كيفيت بهتر، دوام و استواري بيشتري است. در اين روش از شانههاي كوچك استفاده ميشود و چلهها تحت كشش شديدي هستند.
از مزاياي اين روش ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
۱-به كاربردن قلاب كه باعث ميشود ريزترين فرشها را با آن بافت. ۲-متقارن بودن گرهها و بسته بودن روي آنها دوام بيشتري را براي فرشهاي ظريف تضمين ميكند. به دليل عدم استفاده از كوجي در روش تركي باف ممكن است در اثر كشش بيش از حد در چلهها و پودهاي مياني سركجي ايجاد شود ويا به دليل عدم توزيع يكنواخت ممكن است هنگام گرداندن فرش، اندكي تراكم چله بهم خورده و چله، دچار كشش، لغزش و يا افزايش طول شود. از آنجا كه شانههاي تركي، وزن و سنگيني شانههاي فارسي را ندارد بنابراين با كوبيدن مداوم، فشردگي لازم را روي چله تأمين ميكنند.[۱۵]
۲-روش فارسي باف (گره فارسي)
اين روش عمدتاً در نواحي مركزي و جنوبي ايران شامل شهرهاي قم، اصفهان، يزد، كرمان و نواحي شمال شرقي ايران شامل خراسان و گرگان و به صورت كلي در مناطق فارسي زبان رايج بوده است. با اينكه اين روش به دليل استفاده از دست در بافت لطمههاي بسياري بر دست و بدن بافنده وارد ميسازد، احتمال زيادي داشته كه منسوخ گردد ولي بافندگان همچنان از اين زوش بهره ميبرند و بخش اعظمي از فرشهاي توليدي كشور را شامل ميشود.
كوجي و هاف در دار
از مزاياي اين روش ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
۱-اين روش بيشتر براي بافت فرشهاي بزرك و متوسط كاربرد دارد و به دليل استفاده از پودهاي ضخيمتر و چگالي بيشتر داراي استحكام و طول عمر بيشتري است. از بهترين انواع اين فرش براي كاربري پوششي، فرش كاشان است كه حدود ۳۰–۳۵ گره را شامل ميشود.
۲-در اين روش به دليل بهره يري از كوجي، پود زدن آسان تر بوده و و راحت تر ميتوات كجي و جمع شدگي در كنارههاي فرش را كنترل كرد.
۳-سرعت بافت در اين روش سريعتر و بالاتر ميباشد.
از معايب اين روش ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
۱-ايجاد ضايعه در دست و بدن بافنده.
۲-استفاده از شانههاي سنگين جهت كوبيدن پود به خصوص در فرشهاي ريز بافت كه به ساختمان فرش لطمه وارد ميگردد.
۳-سخت بودن بافت فرشهاي ريز نقش.
۴-شل بودن چلهها در تمام طول بافت.[۱۶]
چله كشي
قالي بافي
همانطور كه در بافت پارچه از تار و پود بهره برده ميشود در قالي بافي نيز اسكلت اصلي، تار و پود است. تار (چله) نخهايي است كه ابتدا به صورت رشتههاي موازي روي دستگاه قالي بافي نصب ميشود. اين عمل را چله كش انجام ميدهد. پود در هنگام بافت قالي توسط بافنده از لابلاي چ
برچسب: ، تاريخچه فرش ايران، سير تحول فرش دستباف ايراني، طرح فرش ايراني، قالي ايراني، كتاب تاريخ فرش ايران وجهان،
ادامه مطلب
بازدید: